کار افرینی

ریسکهای کسب و کار


پیش از آن که پیرامون بازده های قابل توجه در کسب و کار خیلی به هیجان بیاییم، ایده خوبی است که به ریسکها و مخاطرات موجود در آن هوشیارانه نگاهی داشته باشیم. جالب است که بدانید همیشه ریسک و بازده به یکدیگر وابسته هستند و تلاش نکنید که رابطه آنها را نادیده بگیرید. انتظار و چشم داشت غیرواقعی آن است که کسب بازده بالاتر از میانگین سرمایه گذاری را بدون پذیرفتن همان میزان ریسکهای بالاتر از میانگین را خواستار شویم. برای بدست آوردن درآمدهای بالاتر باید به همان اندازه ریسکهای بیشتری را بپذیریم.

بسیاری از مردم به طور طبیعی از ریسک، گریزان هستند. به نظر می رسد آنها گرفتن ریسکهای بزرگ را دوست ندارند به ویژه اگر این ریسک مربوط به بازارهای مالی باشد. دادوستد در بازارهای مالی به داشتن ریسکهای خیلی بالا شهرت یافته است به طوری که واقعیتها نشان می دهد درصد بالایی از سرمایه گذاران سرانجام زیان می کنند. این واقعیتی است که بسیاری از مردم در بورس کالا، سهام یا ارز میزان قابل توجهی از پول خود را از دست می دهند. با وجود ریسکها و مخاطرات بزرگ در بازارهای مالی باز سرمایه گذاران مبالغ بزرگی را نسبت به کل سرمایه خود در هر دادوستد وارد می کنند. در این باره یک مثل قدیمی و مشهور چنین می گوید:" بهترین شیوه کاهش ثروت آن است که با یک سرمایه بزرگ یک دادوستد و تجارت را آغاز کنید!"

شهرت تجارت بسیار مخاطره آمیز در معاملات بازارهای مالی شاید تا حدودی غیرمنصفانه به نظر آید. بیایید به یک معامله مخاطره آمیزی فکر کنید. هر چند بازارهای مالی مکانی برای بخت و آزمودن شانس نیست، اما برای بازگو کردن مطلب نیاز است که این مثال آورده شود. تصور کنید فردی تصمیم می گیرد در یک معامله قماربازانه شرکت کند. در این شرایط وی تصمیم می گیرد که از چرخ رولت (اسباب چرخان قمار) برای قمار استفاده کند. او با سرمایه ۵۰۰۰ دلاری خود دست کم ۵ دلار را روی میز شرط بندی می کند که چنانچه در این رویداد شانسی بازنده گردید پشتوانه سرمایه ای خود دستخوش تغییر نامحسوسی شود. اگر او همه ۵۰۰۰ دلار سرمایه خود را شرط بندی می نمود روی خط قرمز قرار داشتد و جای شگفتی نیست که فوری همه دارایی خود را از دست می داد. از سوی دیگر با شرط بندی روی تنها ۵ دلار می تواند برای مدت طولانی بازی کند و شاید زیانهای بزرگی نصیبش نشود.

وظایف مراکز کاریابی


مراکز کاریابی خدمات متنوعی را در بازار کار انجام می دهند و به عنوان مرکز ثقل سیاست های بازار کار شناخته می شوند. وظیفه مراکز کاریابی دولتی به طور عمده در سطح ملی و توسط کارگزاران دولتی اعمال می شود. در برخی از کشورها مراکز کاریابی توسط وزیر و در برخی کشورها به صورت مستقل تری مدیریت می شوند. مهم ترین وظایف مراکز کاریابی به شرح زیر است:

خدمات جایابی:

خدمات جایابی به طور معمول جزء لا ینفک فعالیت های مراکز کاریابی و در حقیقت اصلی ترین آنها است. خدمات جایابی مستلزم تهیه اطلا عات از جویندگان شغل و کارفرماهاست. این نوع خدمات فعالیت های مربوط به ایجاد شغل را شامل می شود.

معرفی به مراکز آموزش فنی و حرفه ای برای انجام دوره های آموزشی:

مراکز کاریابی می کوشند تا کیفیت آموزش نیروی کار را ارتقا دهند به نحوی که نیروی کار از نظر کسب مهارت و آموزش های مورد نیاز توانایی های لا زم را کسب کنند. ارتقای بهره وری و مهارت نیروی کار در یافتن شغل به جویندگان مشاغل کمک می کند و انتظار می رود که افراد با مهارت های بالا تر در یافتن مشاغل مورد نظر موفق تر عمل کنند.تهیه اطلا عات کمی و کیفی از بازار کار: تهیه این قبیل اطلا عات به منظور اطلا ع از وضعیت بازار کار و مؤلفه های اصلی آن صورت می گیرد. چنانچه مراکز کاریابی تصویری صحیح از میزان بیکاران و فرصت های شغلی موجود داشته باشند، به نحو شایسته ای می توانند خدمات مورد نیاز را انجام دهند.

تهیه برنامه های ایجاد شغل:

یکی دیگر از وظایف مراکز کاریابی تهیه برنامه های ایجاد شغل است. هدف از ایجاد چنین برنامه هایی توسعه اشتغال و هدایت بیکاران به سمت یک بازار کار فعال است.

ارایه مشورت های شغلی:

یکی از وظایف حساس و مهم مراکز کاریابی ارایه مشورت های لا زم به جویندگان شغل است. تجربه نشان داده است ارایه مشورت های شغلی به نیروی کار موجب آگاهی جویندگان کار از توانایی های خود و تسهیل در انتخاب شغل مورد نظر می شود. در عین حال افراد از استانداردهای لا زم در مشاغل مختلف شناخت پیدا می کنند.



نقش آموزش کارآفرینی در بهبود دانش صاحبان کسب و کار کوچک



در گذشته افسانه ای شایع بود که کارآفرینان دارای ویژگی ذاتی هستند و این ویژگیها همراه با آنان متولد می شود که این ویژگیها شامل : ابتکار، روحیه تهاجمی، تحرک، تمایل در به کارگیری ریسک، توان تحلیلی و مهارت در روابط انسانی است . بنابراین مفروضه اساسی افسانه این بود که کارآفرینان از طریق آموزش، پرورش نمی یابند. اما امروزه کارآفرینی به عنوان یک رشته ای علمی مورد شناسایی قرار گرفته که فروپاشی این افسانه قدیمی را به دنبال داشته است . رشته علمی کارآفرینی همانند تمامی رشته های دیگر، دارای مدلها، فرآیندها و قضایایی "CASE" است که باید دانش مربوط به آنها کسب شود.
به طور کلی در آموزش رشته کارآفرینی اهداف متعددی مورد نظر است که برخی ازاین اهداف عبارتند از:
▪ کسب دانش مربوط به کارآفرینی ;
▪ کسب مهارت در استفاده از فنون تحلیل فرصتهای اقتصادی و ترکیب برنامه های عملیاتی ;
▪ شناسایی و تحریک استعدادها و مهارتهای کارآفرینانه ;
▪ القای مخاطره پذیری با استفاده از فنون تحلیلی ;
▪ ایجاد همدلی و حمایت برای جنبه های منحصر به فرد کارآفرینی ;
▪ تجدید نگرشها در جهت پذیرش تغییر سکستون و کارازاد،
● چالشهای آموزش کارآفرینی
آموزش کارآفرینی و تحقیقات مربوط به آن ، هم اکنون با چالشهای متعددی مواجه شده است که برخی از این چالشها توسط بلاک و استامپ ارائه شده است .
این چالشها عبارتند از:
▪ چالش در ایجاد متدلوژی های تحقیق برای اندازه گیری اثربخشی کارآفرینی ;
▪ چالش در محتوا و شیوه های آموزش کارآفرینی ;
▪ چالش در کیفیت مدرسان کارآفرینی ;
▪ چالش در پذیرش آموزش کارآفرینی در دانشکده ها نسبت به کسب و کار;
▪ چالش در ایجاد یک پیکره عمومی مشترکدر زمینه های دانشی مختلف ;
▪ چالش در اثربخشی روشهای آموزشی ;
▪ چالش در نیازهای یادگیری کارآفرینانی که در حال کار هستند; متناسب با دوره زندگی کسب و کاری که هم اکنون در آن به سر می برند.سکستون و کارازاد،
● انواع دوره های آموزش کارآفرینی
در سال ۱۹۹۰ میلادی تحقیق در خصوص آموزش کارآفرینی همچون یک رشته جدید مورد توجه قرار گرفت و مواردی همچون توسعه روشهای تحقیق برای سنجش اثربخشی آموزش کارآفرینی ، محتوا و روشهای آموزش کارآفرینی ، قابلیت افرادی که در زمینه آموزش کارآفرینی ، آموزش می بینند، قبول آموزش کارآفرینی در مدارس و نه درفعالیتها، وجود و توسعه یک چارچوب علمی مشترک در زمینه کارآفرینی ، اثربخشی دیگر شیوه های آموزشی و نیازهای آموزشی کارآفرین تعلیم یافته در طول چرخه عمر شرکت ، مورد توجه قرار گرفت .

پیشنهادها و راه های برون رفت از معضل بیکاری


 
یکی از راه های برون رفت از معضل بیکاری، اصلاح قوانین مربوط به «کار» است. گذاشتن بار فراوان روی دوش کارفرمایان باعث می شود آنها از برداشتن بار بیکاری از دوش دولت، طفره بروند. دولت و بخصوص مجلس باید فکری برای کاستی های قانون کار کند و از همه مهم تر شورای عالی اشتغال در این زمینه باید مسئولانه وارد ماجرا شود. دولت باید جلوی واردات بی رویه را بگیرد، چون هر کالایی که وارد می شود عملاً جلوی یک فرصت شغلی در داخل را می گیرد.
 
علاوه برآنچه اشاره شد، برای رفع مشکل بیکاری راه حل های موردی زیر نیز پیشنهاد میگردد:

 راه حل اول: افزایش ساخت مسکن می باشد، زیرا ساخت مسکن سبب ایجاد مشاغل متنوع می شود.چنانچه این امر مورد توجه قرار بگیرد نه تنها نیاز اصلی اکثر جوانان که نیاز به مسکن است را تامین می کند ازطرفی سبب ایجاد مشاغل متعدد گشته و همچنین کارگاه ها و کارخانه های کوچک و بزرگ هم می توانند ازآن بهره گیرند.
راه حل دوم: توسعه جهانگردی و گردشگری میباشد. با توجه به اینکه کشور ما از جاذبه های گردشگری(تاریخی و تفریحی) فراوان برخوردار است با توجه بیشتر به این بخش می توان از این طریق باعث ایجاد شغل های جدید در جامعه شد.
راه حل سوم:توسعه فعالیت های عمرانی
راه حل چهارم: توسعه فعالیت های تکنولوژی اطلاعات توسعه فعالیت های آی تی سبب به کارگیری نیروهای جوان و بااستعداد کشور می شود وسبب اشتغال زایی و همچنین موجب ارز آوری قابل ملاحظه ای می شود.
راه حل پنجم: جلوگیری از قاچاق کالاها قاچاق کالا سبب می شود بسیاری از شرکت های تولیدی ورشکست شده و بسیاری از کارکنان آنها بیکار شوند. قاچاق کارا کمر تولید داخل را می شکند. جلوگیری از قاچاق و حمایت از کالای ایرانی سبب اشتغال زایی شده و از بیکاری جلوگیری می کند.
راه حل ششم: حمایت از کارافرینی و کار آفرینان و سرمایه گذاران. این راهکار می تواند در اشتغال زایی بسیار موثر باشد. درعین حال، حمایت از جوانان ایرانی و استعداد آنهادر زمینه های مختلف اعم از علمی و هنری باعث می شود آنها به خود باوری رسیده و بخش عمده ای از نیروی جوان و فعال ازبیکاری رهایی یابند.
 راه حل هفتم: متناسب کردن پذیرش دانشجو با نیاز اقتصادی اجتماعی. این تناسب در سطوح مختلف آموزشی و خصوصا تمرکز بر تحصیلات کاردانی فنی و حرفه ای(با هدف ورود مستقیم به بازار کار و صنعت) و تحصیلات عالیه؛ خاصه دوره دکترا (که نیروی متخصص و نخبه مورد نیاز را فراهم می کند)، باید اعمال شده و از حجم زیاد پذیرش دانشجوی ارشد و خصوصا کارشناسی پرهیز شود. درعین حال، کاهش پذیرش دانشجو و حتی دانش آموز در رشته هایی که حرفه محور نبوده و مورد نیاز جامعه نمی باشند، مورد نظر است.

علل و عوامل بیکاری


 بطور کلی علل و عوامل بیکاری در کشورمان را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:

- تحریم ها

تحریم های اعمل شده علیه کشورمان البته به اشکال مختلف در افزایش بیکاری و حداقل، عدم مهار این معضل، موثر بوده است اما شاید بتوان افزایش قیمت مواد اولیه تولید را نتیجه مهم تحریم ها دانست که بطور مستقیم بر پدید بیکاری گسترده، موثر بوده است.

- واردات بی رویه و حمایت نکردن از تولید و صنعت داخلی

ارائه مجوزهای فراوان در بخش های مختلف برای واردات بی رویه و عدم حمایت بانکی در تامین نقدینگی و سرمایه در گردش واحدهای تولیدی را از عوامل مهم موثر بر بیکاری گسترده باید دانست.

- رشد جمعیت در طول سی سال گذشته و عدم تمهیدات کافی برای اشتغال

 براساس گزارشات، به طور سالانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نیروی کار جدید وارد بازارمی شود، بدون آنکه فرصت شغلی جدیدی در این مدت خلق شود و به این ترتیب هر سال ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر به جمعیت بیکاران ایران افزوده می شود.

- رشد پایین اقتصادی‌

پایین بودن رشد اقتصادی کشور عامل مهمی در بالا بودن نرخ بیکاری در ایران عنوان می نمایند. برای جذب تمامی متقاضیانی که هر سال وارد بازار کار می‌شوند، لازم است رشد اقتصادی ایران حداقل به هشت درصد برسد. این درحالیست که نرخ رشد اقتصادی کشور در سال ۱۳۸۸ تنها ۲ در صد بوده که در پایان دولت احمدی نژاد(یعنی سال 92) این آمار به 6صدم منفی رسیده بود و با مساعی مختلف دولت تدبیر و امید، اخیرا در حال گذر از صفر درصد می باشد.

گفتنی است، با توجه به دولتی بودن اقتصاد ایران، حجم عمده‌ای از سرمایه‌ها به سمت صنایع سرمایه‌بر مثل نفت و گاز، فولاد، پتروشیمی و صنایع نظامی سوق داده می‌شود و این امر باعث بی‌توجهی دولت به پروژه‌های کارآفرین و در نتیجه بالا رفتن نرخ بیکاری شده است.

- افزایش تعداد دانشجویان‌

دولت ایران(و بخصوص دولت مهرورز) طی بیش از یک دهه گذشته، با هدف کنترل سیل جوانان جویای کار به بازار کار، سعی کرده است تا فضاهای دانشگاهی را گسترش داده و حرکت این سیل عظیم به سمت دنیای بیکاران را کند نماید. این درحالیست که سیاست مذکور، سیاستی غلط بوده و تنها مسکنی مخرب محسوب می گردد. چراکه تقاضای کار را اولا: فقط چندسالی به عقب می اندازید. و ثانیا: موجی از بیکاران دارای تحصیلات عالیه با توقعات بالا را به جامعه تحویل می دهد و جالب اینکه تحصیلات عموم ایشان نیز مورد نیاز جامعه نبوده و درعین حال، سرمایه های ملی وافری نیز برای تحصیلات ایشان به هدر رفته است!!!
ضعف سیاستگذاری، ضعف سیستم آموزشی و نبود فرصت‌های مناسب شغلی، مجموعا دست به دست هم داده است تا در حال حاضر بسیاری از جوانان تحصیلکرده به مشاغلی غیرمرتبط با آموزش خود از جمله رانندگی تاکسی یا خرید و فروش و واسطه گری روی آورند.

- اشباع دستگاه‌های دولتی‌

پر شدن ظرفیت جذب نیرو در دستگاه‌های دولتی عامل دیگر در افزایش بیکاری معرفی شده است. به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه پس از پایان جنگ افزایش تعداد حقوق‌بگیران دولتی در دستور کار دولتمردان ایران قرار گرفت.اکنون از یک‌سو ظرفیت جذب نیرو در دستگاه‌های دولتی به نهایت خود رسیده و از سوی دیگر بار مالی سنگینی در اثر جذب نیروهای بیش از اندازه بر دولت ایران تحمیل شده است. 

علیرغم همه اینها، دولت گذشته در روزهای پایانی کار خود، برای موج عظیمی از متقاضیان کار، تعهد استخدامی ایجاد نموده درحالیکه هیچ محل پرداخت و ردیف بودجه ای برای دستمزد هنگفت آنها وجود ندارد. همچنین، اعلام گردیده که قریب به 60 درصد از استخدامی های گسترده در دولت گذشته، بدون هرگونه ضابطه ای صورت گرفته است

انواع بیکاری


۱-بیکاری اصطکاکی:

به بیکارانی گفته می شود که برای آنها شغل وجود دارد ولی هنوز شغل خود را پیدا نکرده اند.هنگامی که افراد به دنبال شغل هستند،مدت زمانی،بیکار هستند که به این نوع بیکاری، بیکاری اصطکاکی گویند.افراد شاغل نیز ممکن است برای یافتن شغل بهتر،شغل خود را رها کنند و مدتی به دنبال کار باشند که در این زمان دچار بیکاری اصطکاکی هستند.
۲-بیکاری سیکلی(ادواری):

این بیکاری هنگام رکود بوجود می آید.در دوران رکود،تولید کاهش می یابد.بنابراین اشتغال کاهش می یابد و بیکاری به وجود می آید. به عبارتی، به بیکاری که در دوران رکود بوجود می آید،بیکاری سیکلی یا ادواری گفته می شود.راه مبارزه با این نوع بیکاری،اتخاذ سیاست های مالی و پولی انبساطی است تا تقاضای کل افزایش یابد و به دنبال آن تولید ملی و اشتغال افزایش یابد.
۳-بیکاری ساختاری:

این بیکاری به دلیل ساختار اقتصادی به وجود می آید. یک نوع از این بیکاری،بیکاری تکنولوژیکی است.با تغییر تکنولوژی،بعضی شغل ها از بین می رود و شغل های جدید به وجود می آید،اگر افرادی که شغل خود را از دست داده اند،نتوانند آموزش لازم را ببیند و شغل های جدید پیدا نمایند،بیکار می شوند که بیکاری ساختاری نام دارند.

بیکاران پنهان به افرادی گفته می شود که شغل دارند ولی در تولید نقشی ندارند. مثلاٌ اگر در شرکتی ۱۰۰ نفر کار کنند و با ۸۰ نفر نیز همان تولید را بتوان انجام داد،گفته می شود که ۲۰ نفر از آنها بیکار پنهان می باشند
۴-بیکاری فصلی:

به بیکارانی گفته می شود که به دلیل فصلی بودن شغل آنها،در بعضی از فصول سال بیکار می شوند.مثلاٌ کارگران پیست های اسکی در تابستان بیکار هستند و یا کارگران ساختمانی در فصول سرد سال بیکار هستند که به بیکاری فصلی معروف می باشد.
۵-بیکاری آشکار و پنهان:

بیکاران آشکار به بیکارانی گفته می شود که شغلی ندارند. بیکاری های سیکلی،ساختاری،فصلی و اصطکاکی از نوع بیکاری آشکار می باشد. بیکاران پنهان به افرادی گفته می شود که شغل دارند ولی در تولید نقشی ندارند. مثلاٌ اگر در شرکتی ۱۰۰ نفر کار کنند و با ۸۰ نفر نیز همان تولید را بتوان انجام داد،گفته می شود که ۲۰ نفر از آنها بیکار پنهان می باشند.البته بیکاری پنهان در آمارگیری،محاسبه نمی شوند ولی در بعضی از تحقیقات،برآوردهایی از این نوع بیکاری،ارائه می شود

کارآفرینی اجتماعی

 عملی است که کارآفرین اجتماعی انجام می‌دهد. کارآفرین اجتماعی فردی است که یک مشکل اجتماعی را تشخیص می‌دهد و از مفاهیم کارآفرینی برای سازماندهی، ایجاد، و مدیریت سرمایه برای ایجاد تغییر استفاده می‌کند. در حالی‌که کارآفرینان تجاری معمولاً به بررسی بازدهی و سود بازگشتی می‌پردازند، کارآفرینان اجتماعی معمولاً گروه‌ها و سازمان‌های غیرانتفاعی ایجاد می‌کنند. (به کارآفرین نیز نگاهی بیاندازید) کارآفرین اجتماعی به حل مشکلی می پردازد که واقعاً مشکل جامعه است و برای حل آن تقاضایی وجود دارد. قرار است برای حل مشکل محصولی تولید شود. این محصول می‌تواند خدمات اجتماعی باشد و یا یک محصول تولیدی مثل سلول‌های خورشیدی (مثال استفاده از انرژی‌های تجدید‌پذیر). محصول هر چیزی که هست باید بازاری داشته باشد و حداقل بخشی از جامعه علاقمند به استفاده از آن باشند و علاقه‌ای برای پرداخت هزینه‌های محصول وجود داشته باشد؛ قرار نیست کارآفرین اجتماعی علاقه‌ای نشان دهد و محصولی تولید کند که واقعاً مورد نیاز جامعه نیست.

ویژگی‌های شخصیتی کارآفرینان


1) مسئولیت‌پذیری: کارآفرینان در قبال مخاطراتی که آغاز کرده‌اند، احساس مسئولیت شخصی دارند. آن‌ها ترجیح می‌دهند کنترل منابعشان را خود داشته باشند و منابع را جهت دستیابی به اهداف مشخص، مورد استفاده قرار دهند

2) ریسک‌پذیری متعادل: کارآفرینان اهل ریسک پرخطر نیستند، اما اهل ریسک حساب شده هستند. نتایج فعالیت‌های آن‌ها ممکن است در بلندمدت مشخص شود و یا اهداف آن‌ها ممکن است در نگاه دیگران غیر ممکن به نظر بیاید اما کارآفرینان، موقعیت‌ها را از یک دیدگاه متفاوت می‌بینند و باور دارند که اهداف آن‌ها واقع بینانه و دست یافتنی است. آن‌ها معمولا نقاط را در محدوده‌ای که دانش آن‌ها قابل بهره‌برداری است، فرصت‌یابی می‌کنند. پیش‌زمینه‌ها و تجربیات، هر یک احتمال موفقیت آن‌ها را افزایش می‌دهد. یک نویسنده می‌گوید: کار کارآفرین، برنامه‌ریزی و محاسبه ریسک بر پایه دانش بازار می‌باشد. دستیابی به منابع برای اهداف از پیش تعیین شده، از شروط لازم برای موفقیت است. به عبارت دیگر، کارآفرینان موفق، هیچگاه بیمهابا خطر نمی کنند

3) اعتماد به موفقیت: کارآفرینان به موفقیت خود ایمان دارند. آن‌ها نسبت به موفقیت خود، خوش‌بین هستند. طبق پژوهشی که توسط یکی از مراکز ملی ایالات متحده آمریکا در مورد کسب و کارهای مستقل انجام شده است، صاحبان کسب و کار، به موفقیت شرکتشان، از 1 تا 10، به طور متوسط، نمره 3/7 داده‌اند. این سطح بالا از خوش‌بینی می‌تواند نشان دهد که چرا برخی از موفق‌ترین کارآفرینان، قبل از موفقیت نهایی، غالبا بیش از یک بار شکست خورده‌اند

4) تمایل به گرفتن بازخورد سریع: کارآفرینان از چالش‌های کسب و کار لذت می برند. آن‌ها دوست دارند بدانند که نتیجه حاصله چه خواهد بود؟

5) انرژی بالا: کارآفرینان دارای انرژی بیش‌تری نسبت به افراد معمولی هستند. این انرژی، می‌تواند یک عامل حیاتی باشد که سبب تلاش شگفت‌انگیزی از سوی کارآفرین برای راه‌اندازی کسب و کار مستقل خود می‌شود. ساعات طولانی کار و تلاش خستگی‌ناپذیر، برای آن‌ها یک قانون است

6) آینده نگری: کارآفرینان یک احساس و تعریف درست از جستجوی فرصت‌ها دارند. آن‌ها پیش رو را نگاه می‌کنند و کم‌تر نگران آن‌چه دیروز انجام داده‌اند و آن‌چه فردا باید انجام دهند، هستند. آن‌ها مایل به بازگشت به گذشته و خوشحالی به سبب موفقیت‌هایشان نیستند. کارآفرینان واقعی بر آینده تمرکز می‌کنند. بت کروس می‌گوید: از آن‌جایی که شما یک شرکت را رشد و توسعه می‌دهید، اهداف شما متعالی‌تر خواهد شد و تمایل به توسعه بیش‌تر پیدا می‌کنید. کارآفرینان، جایی که بیش‌تر مردم فقط مشکلات و غیرممکن‌ها را می‌بینند، پتانسیل‌ها را می‌بینند و سرانجام، افکارشان تبدیل به موفقیت‌های بزرگ برای آن‌ها می‌شود. در حالی که مدیران درباره منابع در دسترس نگران هستند، کارآفرینان، علاقه‌مند به کشف و سرمایه‌گذاری در فرصت‌ها هستند